برای انجام دادن کارها راهبردهای گوناگونی وجود دارد و آدمهای مختلف، کارهایشان را بهشیوههای متفاوتی انجام میدهند. برای مثال، برخی سریع و واقعگرا و برخی دیگر آرام و انتزاعیاند، که این دو اغلب با مثل آهو و لاکپشت معرفی میشوند. چنین برداشتهایی، به وجود طیفی از تفاوت دیدگاهها در انتخاب و اجرای راهبردهای مربوط به زندگی و حل مسیله اشاره دارد.
در زندگی روزمره، حکایتها و ضربالمثلها یا با عنوانی دیگر سخنان حکیمانه، نقش اساسی در تاملات و تصمیمات مردم پیرامون انتخاب انواع راهبردها و چگونگی انجام کارها دارند. اغلب اوقات و زمانیکه مشغول مطالعه جملات انگیزشی و یا نقل قول بزرگان هستیم، بیآنکه بدانیم راهکارهای حاضر و آمادهای را میجوییم که بتوانند به هر شکل ممکن موجب تغییر نگاه ما شوند و موقعیتمان را بهبود دهند.
جولیان بگینی، فیلسوف و نویسنده انگلیسی در کتابی با عنوان «اندر حماقت حکمت»، بسیاری از این سخنان حکیمانه را از زاویه قلب حقیقت و سوءتعبیرهای احتمالی نهفته در زبان، مورد بازخوانی قرارداده است. بگینی در کتاب خود به دنبال تشخیص دادههای پنهانی است که در حکمت عامیانه نهفته است و عدم توجه به آنها باعث میشود به دام بیفکری، تکرار و حماقت گرفتار شویم. او در هر بخش از کتابش خوانندگان را ترغیب میکند تا در مورد معانی پنهان در سخنان حکیمانه بیاندیشند و در آخر با نقل عبارات و نقل قولهایی با عنوان «مقایسه و تقابل»، توانایی درک و خوانش محتوا در مخاطب را تقویت میکند.
در ادامه، یکی از حکمتهای مورد بحث بگینی که مربوط به اواخر قرن چهاردهم میلادی است با عنوان «درختهای بلوط تنومند از دانههای کوچک میرویند» را با هم میخوانیم.
«ممکن است پیشرفت علم به عقب نشینی باورهای دیرینه و حکمت مردم بینجامد. استعارهها ممکن است به قوانینی شبه علمی تغییر شکل دهند که نه علم و نه بصیرت به طور کامل نقشی در آنها ندارند.
همین مثال درخت بلوط و دانهها را در نظر بگیرید. ضرب المثل خیلی خوبی است اما به شرط اینکه بدانیم به ازای هر درخت بلوط هزاران دانه فاسد میشوند و از بین میروند. هرچند، حالا به روش جدیدتری این موضوع را میگوییم که علل جزیی ممکن است آثار بزرگی داشته باشند: بال بال زدن پروانه امکان دارد در آن سر دنیا طوفان درست کند.
تأثیر پروانه معروفترین جنبه نظریه بینظمی است، نظریهای که به تشریح این موضوع میپردازد که تغییرات کوچک در مراحل اولیه ممکن است تفاوتهای چشمگیری در نتیجه کار ایجاد کنند. اما با وجود شباهتهای ظاهری، این نظریه و ضربالمثل درخت بلوط تفاوتهای بسیاری با هم دارند. درحالیکه رویش درختان از دانه روندی تکرار شدنی و قابل پیشبینی است، تأثیر پروانهای غیرقابل پیشبینی و غیرقابل نظارت است.
این تفاوت را میتوان در ابهام جمله «از کجا معلوم» گنجاند. معنی این جمله در بعضی شرایط این است که چرا امتحان نمیکنی؟ ممکن است موفق شوی، ممکن است نشوی، اما تا امتحان نکنی چیزی معلوم نمیشود. این مفهوم، از آن از کجا معلومهایی است که در مورد دانههای کوچک به کار میبریم. اما در عوض «از کجا معلوم» پروانه این است که درباره عواقب غیرقابل پیشبینی کارهایتان نظری ندارید.
آیا این بدان معناست که مَثَل دانه ما را تشویق و مَثَل پروانه دلسردمان میکند؟ یعنی چون هیچ معلوم نیست چه اتفاقی ممکن است بیافتد، باید کاملاً از تلاش برای در دست گرفتن آینده چشم بپوشیم؟ اصلاً این طور نیست. هیچ جای نظریه بینظمی نیامده است که به خاطر احتمال وجود تأثیرات غیرقابل نظارت در آینده دور، از خیر کارهایی که اثرات قابل پیشبینی و فوری دارند، بگذریم. ممکن است روشن کردن کتری باعث طوفانی هزاران کیلومتر آن طرفتر شود، شاید هم نشود اما به یقین آب را جوش میآورد. وقتی پای زندگی روزمره پیش میآید، مَثَل درختهای بلوط و دانهها راهنمای بهتری است تا پروانه و طوفان.»
مقایسه و تقابل
معمولا برای جابجایی اجرام بزرگ، نیروی کمی لازم است. (ضربالمثل ایسلندی)
خار زخم میکند، چه کوچک و چه بزرگ. ( ضربالمثل یونانی)
قطره قطره دریایی میشود. (ضربالمثل لهستانی)
* تحریریه ایجاد